خواهر خرس حرف زشت می زند
۳۵,۰۰۰ تومانناگهان همه ساکت شدند. مادر، پدر و برادر خرس با تعجب به او نگاه کردند. خواهر خرس با خودش فکر کرد: «اوه اوه! عجب حرفی زدم! وای به دردسر افتادم.» مادرش بریدهبریده گفت: «چی… چی گفتی؟»
پشتیبانی:
۰۲۱-۶۶۴۸۶۰۱۱-۱۳
۰۲۱-۶۶۴۰۸۵۶۰
پشتیبانی:۶۶۴۸۶۰۱۳-۰۲۱
جمع: ۱,۱۸۸,۰۰۰ تومان
نمایش دادن همه 7 نتیجه
ناگهان همه ساکت شدند. مادر، پدر و برادر خرس با تعجب به او نگاه کردند. خواهر خرس با خودش فکر کرد: «اوه اوه! عجب حرفی زدم! وای به دردسر افتادم.» مادرش بریدهبریده گفت: «چی… چی گفتی؟»
برادر خرس هراسان بهسمت اتاق پدر و مادرش میدوید و فریاد میزد. او خودش را روی تخت آنها انداخت و گفت: «دایناسورها! دایناسورها!…»
بچه ها برای سفر به جنگل با پدر و مادر خداحافظی کردند و با رهبر گروه راهی جنگل شدند. آنها تازه به کمپ رسیده بودند که صداهای عجیب و غریبی شنیدند. ناگهان سایه ای سیاه از پشت بوته ها ظاهر شد. خرس خواهر فریاد زد: «ا… ش… با… ح؟» و ناگهان…
پدر با جدّیت و قاطعیت گفت: «بچه ها، باید با همدیگر حرف بزنیم.» اما قبل از اینکه صحبتش را شروع کند، بچه خرس ها تمام پولی که…
مادر که از شکایت ها و اعتراض های پدر کمی خسته شده بود گفت: «عزیزم! چرا خودت کاری انجام نمی دهی؟» پدر پرسید: «مثلاً چه کاری؟»
این اتفاق به زمان های بسیار قبل بر می گردد. وقتی پیچ جاده را اشتباه پیچیدم در این گودال افتادم. درست شبیه شما که پوشه ی تکالیفت را نخواندی. سپس بهجای قبول اشتباهم و دنده عقب رفتن مدام به جلو گاز دادم. به طوری که هرچه بیشتر گاز می دادم بیشتر فرو می رفتم تا جایی که دیگر هیچ راه برگشتی وجود نداشت…
لباس زرهی شوالیه ای از قرون وسطی، جدیدترین نمایش در موزه ی خرس ها است. اما چرا این زره در راه پله های برج راه می رود؟ این شوالیه ای به یاد ماندنی برای خواهر خرس، برادر خرس و پروفسور در ماجراجویی سه نفره ی آن هاست!